سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر گاه روزی بیاید که در آن بر دانشم نیفزایم، پس در آمدن خورشید آن روز بر من خجسته مباد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
دل خسته های پنهان - گمشده در خطوط
تاریخ امروز دوشنبه 103/9/5 ساعت 9:50 صبح  RSS 
خانه
ایمیل
شناسنامه
مدیریت وبلاگ
کل بازدید : 88058
بازدید امروز : 38


یــــاهـو
........... درباره خودم ..........
دل خسته های پنهان - گمشده در خطوط
دل خسته های پنهان
وقتی بر قلبها حکومت می کنید دیگر نیازی به فرمان دادن نیست....

........... لوگوی خودم ..........
دل خسته های پنهان - گمشده در خطوط .......جستجوی در وبلاگ .......

........... دوستان من ...........

دل مجنون
طلوع عشق
یک روحانی
ایران اسلام
الهه عشق
آموزش کامپیوتر
دل کده یلدا ستایش
طلوع مهر
بیتا کامپیوتر

............. اشتراک.............
 
............. بایگانی.............
مرداد 1385
شهریور 1385
مهر 1385
آبان 1385
آذر 1385
دی 1385
تابستان 1386
زمستان 1385

............ طراح قالب...........


  • عشق یا دوشت داشتن(1)

  • نویسنده : دل خسته های پنهان:: شنبه 85/6/11 ساعت 1:0 صبح

     

     

    سلام .

    از دیشب نمیدونم چرااین جمله فکرمو مشغول کرده که حتما شما هم شنیدین یا بهش اعتقاد دارین{آدما عاشق یک نفر میشن ولی میتونن خیلیهارو دوست داشته باشن}.

    میخام بدونم منظور ازین دوست داشتن و عشق چی هست؟

    عشق که معلومه ولی معنی کردن دوست داشتن خیلی مشکل هست باورتون میشه؟

    هرکسی میتونه یه جور فکر کنه و یک معنی بسازه ولی دوست داشتن باید یک معنی کلی داشته باشه و همه پیرو اون باشن نه به فکر معنی کردن به روش خود که کارشون اینجور راه بیفته.

    در یک جمله میشه گفت  دوست داشتن نمیتونه هیچ وقت مثل عشق ورزیدن باشه. عشق تنها یک واژه مفدس نیست . عشق یعنی خلاصه شدن همه چی در اون چیزی یا کسی که عاشقش هستیم . یعنی بالاتر دیدن اون از هرچی که هست . یعنی فدا شدن به خاطر اون . یعنی اینکه چه بخاهیم چه نخاهیم تمام وقتمون رو به یاد اون هستیم نمیتونیم به چیز دیگه ای بجز اون فکر کنیم . خوشبختی رو فقط درون میبینیم . آسایش رو .  راحتی روهمه و همه در رسیدن و بودن با اون میبینیم . خلاصه عشق یعنی اینکه اگه تا ابد معنیش کنیم باز نتونستیم حتی ناقص بگیم که یعنی چه .عشق یعنی همه چی.

    ولی میشه گفت معنی کردن دوست داشتن خیلی از عشق مشکل تر شده البته خودمون مشکلش کردیم.

    ادامه دارد ...


    نظرات شما ()

  • نامه امشب من....

  • نویسنده : دل خسته های پنهان:: چهارشنبه 85/6/8 ساعت 3:9 عصر

    حس غریبی دارم


     حس تنهایی ِ غریبی

     

     

     

    حس کسی که

     

    رو به تو تمام راها را میرود...

     

     

    و کسی از او نپرسید

     

    در دلش چه میگذرد...

     

    نگاهم به هر طرف که می رود تو را می بیند ...

     

     

    دلتنگم...

     


     دلتنگ تو ... دلتنگ حرفهایت ...

     

     

    دلتنگ آغوش گرمت ...دلتنگ بوسیدنت حتی ...

     

    از دیدن روزهای بی تو بودن  آزرده که می شوم به همه می پرم


     تو نیستی و جای تو را هیچ خدایی پر نمی کند ...

     

     

     

    این روزها


     پی ِ هر شبی که می گذرد ، روزی از عمر می گذرد....


     تمام نیرویم را در خود جمع میکنم...


     بی هیچ اغماضی همه اش را می طلبد


     فرو می کشد


     و من تمام می شوم و آغاز میشوم در تو.....


     در آخر




      زمزمه ای در سرم مرور می شود:

     


     " ...دوستت دارم....."

     

     

     

     


    نظرات شما ()

  • عشق صدای فاصله هاست

  • نویسنده : دل خسته های پنهان:: دوشنبه 85/6/6 ساعت 1:0 صبح

     

     

    پنجره رو به آسمانت را به روی من گشودی و من چه بیرحمانه آنرا با دیواری از جنس سنگ پوشاندم .

    و تو . چه مهربان باز هم مرا عاشقانه پذیرفتی .

    و من.هنوز در حسرت روزهای خوب با تو بودن میسوزم .

    ولی . اکنون میدانم که اگر به اندازه دو دنیا بین منو تو فاصله ایجاد کنند و مارا از هم جدا سازند . بازهم منوتو

    به هم رسیده ایم و با همیم .

    ولی ای کاش هیچ گاه این دریچه را به روی من نمیگشودی.

    ای کاش هیچ گاه دلت به اندازه آسمانها وسعت نداشت و مرا نمی بخشیدی .

    ای کاش هیچ گاه مرا نمی خواستی تا اینک به جای اشک در چشمانت . لبخند به لب داشتی.

    ای کاش . . .

    <<دوستت دارم>>


    نظرات شما ()

  • خوشتر....

  • نویسنده : دل خسته های پنهان:: شنبه 85/6/4 ساعت 12:46 صبح


    خوشتر از شبهای مهتاب بهار....
    عالمی دیگر کجا دارد خدا ؟....
    عالم عشق و امید و آرزوست....
    عالم تنهایی و اندیشه ها ....
    در فضایی روشن و بی انتها....
    راه ، سوی آسمانها باز بود....
    چشمه نور و صفای ماهتاب....
    روح من دیوانه پرواز بود !....
    پرده جانکاه ظلمت را بسوز !....
    ای دل من ، شعله آهت کجاست ؟....
    جانم از این تیرگی بر لب رسید....
    آسمان عمر من ! ماهت کجاست ؟....


     

    [Woowoo- Cary Grant punches Eva Marie Saint


    نظرات شما ()

  • ای کاش

  • نویسنده : دل خسته های پنهان:: چهارشنبه 85/6/1 ساعت 7:19 عصر

    ای کاش مهتاب آینه ای بود که میشد هر شب تا صبح ترا در آن ببینم

     

     


    نظرات شما ()

  • مپندار ....

  • نویسنده : دل خسته های پنهان:: دوشنبه 85/5/30 ساعت 2:45 صبح

     

     

    این مپندار که یاد تو رود از نظرم

    خاطرت جمع که در خواب پریشان منی

     

     

    doost e gharib


    نظرات شما ()

  • آشفتگی

  • نویسنده : دل خسته های پنهان:: شنبه 85/5/28 ساعت 1:0 صبح

    شوریده آزرده دل بی سرو پا من                     در شهر شما عاشق انگشت نما من 

    دیوانه تر از مردم دیوانه اگر هست           جانا بخدا من...به خدا من...به خدا من... 

    شاه همه خوبان سخنگوی غزل ساز                      امابه در خانه عشق تو گدا من 

    یک دم نه به یادمن و رنجوری من و تو              یک عمر گرفتار به زنجیر وفا من 

    ای شیر شکاران سیه موی سیه چشم                       آهوی گرفتار بزندان شما من 

    آن روح پریشان سفر جوی جهانگرد             همراه به هر غافله چون بانگ درا من 

    تا بیشتر از غم دل دیوانه بسوزد                  برداشته شب تا به سحر دست دعا من 

    سیمین طلب یاری ازین دوست خطا بود           این بیدل آشفته کجا دوست کجا من ؟

     


    نظرات شما ()

    <   <<   6   7   8      
    سفارش تبلیغ
    صبا ویژن
    سفارش تبلیغ
    صبا ویژن