سفارش تبلیغ
صبا ویژن
روز قیامت، نخستین کسانی که بر حوض [کوثر] وارد می شوند، دوستان در راه خداوند ـ عزّوجلّ ـ هستند . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
دل خسته های پنهان - گمشده در خطوط
تاریخ امروز دوشنبه 103/9/5 ساعت 8:25 صبح  RSS 
خانه
ایمیل
شناسنامه
مدیریت وبلاگ
کل بازدید : 88051
بازدید امروز : 31


یــــاهـو
........... درباره خودم ..........
دل خسته های پنهان - گمشده در خطوط
دل خسته های پنهان
وقتی بر قلبها حکومت می کنید دیگر نیازی به فرمان دادن نیست....

........... لوگوی خودم ..........
دل خسته های پنهان - گمشده در خطوط .......جستجوی در وبلاگ .......

........... دوستان من ...........

دل مجنون
طلوع عشق
یک روحانی
ایران اسلام
الهه عشق
آموزش کامپیوتر
دل کده یلدا ستایش
طلوع مهر
بیتا کامپیوتر

............. اشتراک.............
 
............. بایگانی.............
مرداد 1385
شهریور 1385
مهر 1385
آبان 1385
آذر 1385
دی 1385
تابستان 1386
زمستان 1385

............ طراح قالب...........


  • دنیای خیالی من

  • نویسنده : دل خسته های پنهان:: شنبه 85/9/4 ساعت 12:0 صبح

     

    خیلیها میگن چه خوب میشد که ما هم مثل فرشته ها دنیارو کوچیک میدیدیم

    اونجوری حد اقل احساس دوری و دل تنگی نمیکردیم

     ولی من میگم کاش دنیا از این که هست بزرگتر بود

    تا همه توش گم میشدن

    کسی هم کاری به کسی نداشت

    همه میتونستن اونجور که دوست دارن باشن

      


    نظرات شما ()

  • دل تنگی

  • نویسنده : دل خسته های پنهان:: چهارشنبه 85/9/1 ساعت 9:37 عصر

     

    ای خدا . . .

    امشب حسابی دلم گرفته

    نمیدونم چکار کنم . دوست دارم با کسی حرف بزنم

    دردو دل کنم .بگم .گریه کنم

    کسی که مثل خودم باشه . منو درک کنه . بدونه چی میگم و چه انتظاری دارم

    خیلی تنهام امشب

    امروز خیلی خسته شدم . خیلی خوابم میاد ولی خوابم نمیبره هنوز ساعت 10 نشده

    ولی چه فرقی داره کسی که دور باشه یارش و غم  باشه بارش

    نه وقتش مهمه نه زندگیش

    برم بخوابم

    به اتتظار رویایی دیگر

    شاید خدا خواست امشب رو هم مثل بعضی شبها با هم بودیم و

    حداقل خوابم مثل زندگیم بی روح نبود

     


    نظرات شما ()

  • شکایت از کی ؟

  • نویسنده : دل خسته های پنهان:: دوشنبه 85/8/29 ساعت 11:52 عصر

     

    سلام

    الان ساعت 11.30 شب 4 شنبه هست

    امشب از اون شبهای خوب زندگیم باید باشه که منو عشقم دقایقی توی جمع زیر 1 سقف بودیم

    اینقدر نزدیک و اینهمه دوری ؟

    باید از کی و به کی شکایت کرد که ما نمیتونیم حتی یک احوالپرسی ساده با هم بکنیم؟

    چرا؟

    ولی باز خدا رو شکر

    حد اقل اگه کاری میکنن از هم دور باشیم ولی نمیتونن دلهامونو از هم جدا کنن

    دل هامون به هم نزدیکن . نزدیکتر از هر چیز ممکن

    جوری که مثل الان طپش قلبشو . حتی نفساشو تو وجود خودم حس میکنم 

    و به اونایی که فکر میکنن موفق شدن میخندم

    و میدونم اونم حال منو داره

    شاید یه روز پیش اومد به اونا بگم که اگه شما از رو نادانی اینقد مارو از هم دور نمیکردین

    حد اقل باعث نمیشدین خودتون اینجوری کوچیک بشین 

    وکارایی بکنین که هیچ وقت نتیجه ای نداشت 

    ولی نمیگم به امید روزی که جبران کنیم

    میگم به امید روزی که اونا به اشتباهشون پی ببرن 

    ومابا هم اونارو ببخشیم

     


    نظرات شما ()

  • فریاد در بازار آهنگرها دنبال خودش می گردد .

  • نویسنده : دل خسته های پنهان:: شنبه 85/8/27 ساعت 10:0 عصر
     
    فریاد در بازار آهنگرها دنبال خودش می گردد .
     
     تصویر گلها روی آب قالیچه پهن می کنند .
     حاصل جمع ضربان قلب سکوت است .
     پرنده گربه را سر به هوا می کند .
     پرنده محبوس برای در آغوش گرفتن آزادی به اندازه حاصل جمع ساعتها لحظه شماری می کند .
     سیل لحظات گذران زندگی حاصل جمع عمرها را با خود می برد.
     شب در آغوش خورشید به روشنی روز می درخشد .
     باران سر خشکسالی را قطره قطره زیر آب می کند.
     بر مزار روزنه امیدم گل همیشه پاییز می روید .
     قناعت را باید از سفره هفت سین یاد گرفت که سالهاست تعداد سین هایش تغییر نکرده است .
     خساست را از چشمش یاد گرفته بود که هر چقدر به آن نور می تاباند ، تنگ تر می شد .
     آدم ها وقتی به آسمان خوشبین بودند هواپیما ساختند و وقتی بدبین شدند چترنجات را .
     تجربه ، تنها معلمی است که اول امتحان می گیرد و بعد درس می دهد .
     گاهی موقع راه رفتن فراموش می کنم که دارم می روم یا می آیم .
     با مخالفت باد ، رضایت بادبادک برای پرواز جلب می شود .
     درخت باردار با خوردن سنگ ، فارغ شد .
     وقتی دلم می گیرد ، دیگر ول نمی کند .
     از دودلی خسته شده بودم ، یکی از آنها را برای زاپاس کنار گذاشتم .
     مگسهای قرن 21 ، غذایشان را از زباله های اتمی تامین می کنند .
     در انتخاب واحد زندگی ، دروغ پیش نیاز همه درسهاست .
     بهترین جا برای تبعید زنبوران مجرم ، گلهای قالی است !
     برای تفسیر لحظه ، ثانیه شمار را متوقف کرد .
     سیب زمینی خاکی ترین میوه هاست .
     قلم زلزله نگار اندیشه است .
     رویایم به حقیقت پیوست و دیگه چیزی برای فکرم باقی نمانده جز غم دوری !
     با راه رفتن فکر می کنم تا افکارم تحرکی نداشته باشند .
     در روز سالگرد افکارم به چیزی فکر نمی کنم !
     در سکوت ، ناله فکر گم شده ام را شنیدم
     به کمک عقل دیگه فکر نمی کنم .
     افکارم عاشق رویایم شد !!!

    نظرات شما ()

  • ما تنها نیستیم

  • نویسنده : دل خسته های پنهان:: چهارشنبه 85/8/24 ساعت 12:0 صبح

     

    سلام

    اینجور فکر نکن که تو راهی که میریم تنها هستیم

    اینو بدون که اون بالا بالاها کسی هست که هیچوقت تنهامون نمیزاره

    اینو هم بدون که هیچ پشتیبانی نمیتونه مثل اون باشه

    پس با هم به اون توکل میکنیم

     

     


    نظرات شما ()

  • چشم انتظار

  • نویسنده : دل خسته های پنهان:: دوشنبه 85/8/22 ساعت 1:50 عصر

     

    باز آی بعد از این همه چشم انتظاریم

    تا کی در انتظار گذاری به زاریم

    جان سوز بود شرح سیه روزگاریم

    دیشب به یاد زلف تو در پرده های ساز

    دیشب که ساز داشت سر سازگاریم

    بس شکوه کردم از دل ناسازگار خود

    چشمی نماند شاهد شب زنده داریم

    شمعم تمام گشت و چراغ ستاره مرد

    ماند به شیر شیوه وحشی شکاریم

    طبعم شکار آهوی سر در کمند نیست

    شرمم کشد که بی تو نفس کشم هنوز

    تا زنده ام بس است همین شرمساریم 


    نظرات شما ()

  • امید

  • نویسنده : دل خسته های پنهان:: شنبه 85/8/20 ساعت 11:11 صبح

     

    سلام

    تا حالا به این فکر کردین که چرا آدما وقتی کم میارن به خدا توکل میکنن؟

    اینجوری به خودشون امید میدن

    ولی چرا بیشتر این مواقع که از همیشه نا امیدترهستن از امید حرف میزنن؟

    چرا وقتایی که غمی ندارن به فکر این حرفا نیستن؟

    من که خودم هرچی فکر میکنم به این نتیجه میرسم که دلیلش اینه آدما بیشتر از اونی که بایه به خدا تکیه کردن

    همش انتظار دارن کارا که خراب شد خدا درستش میکنه

    چرا همیشه باید حرف از قسمت بزنیم ؟

    چرا همیشه بگیم اگه قسمت باشه؟

    ما خودمون قسمت رو درست میکنیم

    در این راه هم شکی نیست که خدا کمک میکنه

    ما میتونیم با تلاش خودمون به هر آرزویی که داریم برسیم

    به خدا بعضی آرزوها به راحتی بدست میان اگه خودمون کمک کنیم

    همیشه اینو بدون که به هدف رسیدن مهم هست . نه چطور رسیدن

    (البته اینو از نظر شخصی گفتم که سختیهای راه خودمون رو میدونم

    و میشه در آینده از اونا به عنوان خاطره های خوش یاد کرد

    چون واقعآ مشکلاتی هست که نمیشه به خاطر هدف از اونا چشم پوشی کرد) 

    شاید راهش خیلی سخت و طولانی باشه ولی همه مشکلاتش 

    به خاطره های شیرین تبدیل میشه

    به امید اون روز که با لبخند بر لبان قشنگت

    از اشکهای الان یاد کنیم و قدر زندگی رو که به آسونی بدست نیاوردیم بدونیم

    به راستی که اینجور به آرزو رسیدن شیرین ترینه 

     

     


    نظرات شما ()

  • فقط تو رو دارم

  • نویسنده : دل خسته های پنهان:: دوشنبه 85/8/15 ساعت 1:0 صبح

     

    سلام

    ساعت 8.14 شب روز یکشنبه 13/8/1385

    الان که شما این لاگو میبینید دوشنبه هست .

    قراره واسه چند روز جایی برم با اینکه چند نفر با من هستن (ولی بازم تنهام)

    البته امیدوارم روزهای بهتر از اینو با هم باشیم

    گفتم یه چیزی که تو دلم هست بگم بعد از من بخونید

    ***

    من نمیدونم چرا هرچی غمه مال منه

    تا کی غمگین باشم ؟

    تاکی همه . جوری باهام رفتار کنن که انگار بهشون بدهکارم ؟

    اصلا چرا بعضیها اینقد خوش شانس هستند ؟

    حالا چرا من باید همیشه بدشانسه باشم ؟

    چرا باید همیشه اگه کاری برای کسی میکنم بگن وظیفته ؟

    حالا چی شد کسی اگه کاری واسه من بکنه باید آدمو عالم بدونن و بگن فلانی این کارو واست کرد ؟

    اصلا من چرا این سوالهارو میپرسم . مگه جوابی هم دارن؟

    نه

    معلومه نه . همیشه همینجور بوده .وقتی آدما تو جواب دادن کم میارن جواب سربالا میدن

    ولی من یه جواب واسه خودم دارم

    اونم اینه که فقط به این دل خوشم که تو این دنیا حداقل یه نفر حرفامو میفهمه

    فقط اونه که بهم امید میده و طرفمو میگیره

    بهم یاد میده که به هیچکس نباید امیدوار باشم بجز اون

    بله

    حداقل الان بله .

    این رسم روزگاره که آدمای یه خانواده تا وقتی خانواده هستن که همدیگرو درک کنن

    وقتی که همه سر گرم جنگیدن با مشکلات میشن همدیگرو از یاد میبرن

    ولی اینجاش خنده داره که خیلیهاشون به تفریح و خوشیهای زندگی میگن سختی روزگار

    اینجاست که آدم احساس تنهایی میکنه و دنبال کسی میگرده که پشتش یاشه

    بهش کمک کنه

    یارش باشه

    ولی مدام از این میترسه که نکنه تنها امیدم منو فراموش کنه ؟

    وای خدا دارم دیوونه میشم این چه فکراییه که میکنم؟

    ولی همش واقعیته

    تو تنها کسی هستی که منو میفهمی

    کاش همه مثل تو بودن

    اون وقت بود که زمین هم مثل بهشت پر از فرشته میشد

    و من آدم باز هم تنها میموندم

    جدآ این دیگه خنده داره به خدا

    آخه چرا هرجا پایانی تو انتظار منه تنهایی هست؟

     

     


    نظرات شما ()

  • هنوز هم....

  • نویسنده : دل خسته های پنهان:: شنبه 85/8/13 ساعت 1:29 صبح
     
     
     
     
     
    هنوز هم وقتی قلب شیشه ای احساسم را با سنگ نا مهربانیها می شکنند
    شمع آرزو هایم را با جرقه اشک روشن می کنم و در اقیانوس ژرف خیال
    سوار بر زورق اندیشه تا فراسوی دشت آرزوها سفر می کنم
    راستی چه خوب بود اگر من هم بالهائی به سپیدی نور و به لطافت پر پروانه داشتم
    در این صورت تا آبی آسمان عشق تا سرزمین کبوتران عاشق آنجا که کینه و ریا جواز ورود ندارد چرخ می زدم آنجا که پلاک خانه دلها عشق است

    نظرات شما ()

  • بی همنفس

  • نویسنده : دل خسته های پنهان:: دوشنبه 85/8/8 ساعت 10:19 عصر

     

     


    نظرات شما ()

    <      1   2   3   4   5   >>   >
    سفارش تبلیغ
    صبا ویژن
    سفارش تبلیغ
    صبا ویژن